داستان دو خواهر

فیلم داستان دو خواهر A Tale of Two Sisters 2003


پخش رایگان
ژانر:درام
امتیاز IMDb:۷.۱
زیرنویس:دارد
دوبله:ندارد
سال ساخت:۲۰۰۳
مدت زمان:۱۰۶ دقیقه
کشور:کره جنوبی
رده سنی:۱۸+

۶۵٪
این فیلم را دوست داشتند ۹۸۷ نفر
پس از گذراندن مدتی در یک بیمارستان روانی، دختری با خواهرش ملاقات می‌کند و به خانه بازمی‌گردد، اما می‌بیند که اتفاقات واقعاً عجیبی شروع می‌شود.
فیلم در یک بیمارستان روانی آغاز می شود که در آن دختر نوجوانی به نام می از شوک و روان پریشی رنج می برد. او توسط یک دکتر مورد بازجویی قرار می گیرد که عکس های خانواده اش را به او نشان می دهد و می پرسد که آیا می تواند در مورد روزی که منجر به بستری شدنش در بیمارستان شد صحبت کند. صحنه بعدی نشان می دهد که او با پدر و خواهرش، یئون، به بیمارستان بازگشته است. املاک منزوی نزدیک یک دریاچه این دو خواهر تمایلی به رفتن به داخل خانه ای که نامادریشان در آنجا منتظر است، ندارند. در عوض به اسکله ای در کنار دریاچه می روند و با گذاشتن پاهای خود در آب استراحت می کنند و از آفتاب لذت می برند. به زودی، آنها را به خانه برمی گردانند که در آنجا نامادری با استقبال اجباری از آنها استقبال می کند. او آنها را به خاطر واداشتن او به انتظار تنبیه می کند و با پرسیدن اینکه آیا بعد از دوری از خانه احساس بهتری دارند یا خیر، آنها را مورد تمسخر قرار می دهد. دو خواهر واکنشی نشان نمی دهند و به سرعت به قسمت های دیگر خانه می روند. در یک شام خانوادگی پرتنش، نامادری اعلام می کند که عمو و همسرش را برای شام روز بعد دعوت کرده است. Mi به نامادریش می گوید که با آنها غذا نمی خورد و دو خواهر میز را ترک می کنند. Mi به یئون می گوید که اگر نامادری آنها روزی به دنبال یئون برود تا او را مطلع کند. آن شب وقتی یون به خواب می رود، صداهایی را می شنود و در اتاق خوابش با صدای جیر جیر باز می شود و یک دست زن دزدکی دور آن می چرخد. یئون روکش ها را روی سرش می کشد تا با نیرویی نامرئی آن ها را به عقب بکشد. او وحشت زده از اتاقش نزد Mi می دود و به او می گوید که شخصی به اتاقش آمده است. وقتی می برای تحقیق می رود، فقط پدرش را در خواب می بیند، اما نامادری او را می گیرد و به او می گوید که او را بیدار نکند. او دوباره به یون می‌پیوندد و به او دلداری می‌دهد و به او می‌گوید که همیشه با او خواهد بود و آنها به خواب می‌روند. بعداً، می یک رویای کابوس‌آمیز در مورد خون می‌بیند و دستی که ناامیدانه به زمین می‌کوبد. از خواب بیدار می شود تا چیزی در اتاقش در حال حرکت است. خزیدن در امتداد زمین، مظهر زنی است که صورتش را موهای بلند سیاه پوشانده است. Wraith متوجه می شود که Mi به او نگاه می کند و او به آرامی بالای سر او شناور نمی شود. روح در هوا معلق است و خون روی پایش جاری است. ناگهان دستی از زیر لباسش ظاهر می شود. می با شروعی از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که همه چیزهایی که دیده است هنوز یک رویا بوده است. تنش در بین این سه زن همچنان افزایش می یابد زیرا سیکل های قاعدگی آنها هماهنگ می شود Mi چندین عکس خانوادگی پیدا می کند که نشان می دهد نامادری آنها زمانی پرستاری بوده که پدرش با او کار می کرده است و ظاهراً پرستاری بوده است. همچنین یک پرستار برای مادر. یئون وارد اتاق می شود و می کبودی روی بازوی او پیدا می کند، اما وقتی با عصبانیت از او سوال می کند که آیا نامادری آنها علت بوده است یا خیر، یئون از پاسخ دادن امتناع می کند و می دود. Mi با نامادری خود در مورد جراحات Yeons روبرو می شود. نامادری با عصبانیت به می پاسخ می دهد و به او می گوید که او اکنون مادر اوست و آنها باید آن را بپذیرند و بدترین چیزی را که زندگی ارائه می دهد تحمل کنند. او همچنین می‌پرسد آیا می حالش خوب است یا خیر. آن شب، عمو و همسرش برای ملاقات می‌آیند. آنها با پدر و نامادری که رفتارشان به شدت اغراق آمیز و عجیب است، شام می خورند. وقتی از عمو می پرسد که آیا اتفاق عجیبی را به خاطر می آورد یا خیر، به او می گوید که او می گوید. او با یخ پاسخ می دهد: "چرا یادت می آید دیوانه ای" ناگهان همسرش شروع به تشنج می کند. او به زمین پرتاب می شود و حمله ای خشونت آمیز دارد. هنگامی که او بهبود یافت، عمویش را به خانه می برد و به او اطلاع می دهد که در هنگام حمله دختری را زیر سینک آشپزخانه دیده است. نامادری هم دختر را می بیند و به پدرش می گوید که از زمانی که می و یون به خانه برگشته اند، اتفاقات عجیبی در داخل خانه رخ داده است. به نظر می رسد پدر متقاعد نشده است. نامادری به اتاق می رود و در آنجا متوجه می شود که عکس های او مثله شده و صورتش خراشیده شده است. او با عصبانیت به یئون حمله می کند و او را داخل کمد لباس می اندازد و او را در داخل قفل می کند و اجازه نمی دهد دختر وحشت زده بیرون بیاید. هنگامی که نامادری اتاق را ترک می کند، می مشکوک به چیزی است، وارد اتاق خواب می شود و خواهرش را از کمد رها می کند. او یئون را تسلی می دهد و به او می گوید که متاسف است، درخواست کمک را نمی شنود و این دیگر هرگز تکرار نمی شود. پدر وارد می شود و از می می پرسد که چرا از زمانی که او بازگشته است، همه این اتفاقات بد رخ داده است. Mi می گوید که این نامادری مقصر است و همسر جدیدش به یون حمله کرده است. پدر به او می گوید که آن را متوقف کند و بر سر او فریاد می زند که یون مرده است. نه می و نه یئون از شنیدن این خبر خوشحال نمی شوند. پدر یک تماس تلفنی می گیرد و به طرف مقابل اطلاع می دهد که او باید فردا به خانه بیاید. صبح روز بعد، نامادری نشان داده می شود که یک گونی بزرگ را با چیزی داخل آن به داخل خانه می کشد و شروع به زدن آن با چوب می کند. سر و صدا Mi را بیدار می کند. وقتی از جایش بلند می شود یادداشتی از پدرش پیدا می کند که می گوید به خانه برمی گردد که می دوید تا یئون را پیدا کند و رد خونی را روی زمین می بیند. به دنبال آن به گونی می رسد که نامادری زودتر به داخل کشیده است. می فکر می کند که یئون داخل است، اما کیف را باز نمی کند. او به آشپزخانه می رود تا چاقویی را بیاورد و پس از بازگشت متوجه می شود که گونی به کمد لباس منتقل شده است. او همچنین متوجه می شود که نامادری اش پشت سرش است و آماده است تا آب جوش را روی او بریزد. دعوای خشونت آمیزی بین دو زن در می گیرد و می تلو تلو خورد و بیهوش می شود. نامادری او را به قسمت دیگری از خانه می کشاند و مجسمه باغی را به دست می آورد. هنگامی که Mi به هوش می آید، نامادری از او می پرسد که چه چیزی آنها را به این نقطه رسانده است و صحبتی را که یک بار آن دو انجام داده بودند، جایی که نامادری به او گفته بود که یک روز Mi را به یاد می آورد. زندگی می کند تا از چیزی پشیمان شود و هر چقدر هم که می تلاش کند آن را فراموش کند، هرگز نمی تواند. سپس نامادری با بازگشت پدر مجسمه را روی سرش انداخته است. او یک Mi بیهوش و همچنین نامادری مجروح را پیدا می کند. او به جراحات وارده رسیدگی می کند و اتاق را ترک می کند. وقتی دوباره در باز می شود، شخص دیگری وارد می شود: نامادری واقعی. این فرد جدید چگونه می تواند نامادری باشد وقتی نامادری اصلی همانجا نشسته و به خودش نگاه می کند دوربین سه شصت درجه می چرخد ​​تا نشان دهد که می در چند روز گذشته با پدرش تنها در خانه بوده است و صحبت ها و اتفاقاتی که او داشته است. قبلاً با یئون و نامادری‌اش رابطه داشت نتیجه ذهن اسکیزوفرنی او بود. پدر و نامادری واقعی Mi را به بیمارستان برمی‌گردانند و نامادری همان شب به تنهایی به خانه برمی‌گردد. در آنجا او صدای عجیبی را در طبقه بالا در اتاق خواب زمانی می شنود. هنگامی که او برای تحقیق می رود با روحی روبرو می شود که در کمد لباس پنهان شده است. صحنه های فلش بک نشان می دهد که یک روز پیش، پدر با نامادری پس از ازدواج یا نامزدی با معشوقه اش به خانه رفت. همسرش، عمو و همسرش هم آنجا هستند. مشاجره ای به وجود می آید و مادر واقعی به اتاق می رود. وقتی دخترش به خواب می رود، مادر خودش را در کمد لباس آویزان می کند. ظاهری که می قبلاً خوابش را می دید، مادر حلق آویز شده اش بود. در این افشاگری، یون از خواب بیدار می شود و در کمد او باز می شود. وقتی به داخل نگاه می کند مادرش را حلق آویز شده می بیند. او بدن بی جان را در تلاش برای احیای آن تکان می دهد، اما در عوض کمد کمد لباس را بالای سرش می کشد. در آنجا او خفه می شود، یا به آرامی در اثر وزن مادر و گنجه له می شود. او ناامیدانه با دستش به زمین می زند و از Mi می خواهد تا به او کمک کند. همچنین می دانیم که نامادری با شنیدن چیزی از طبقه بالا به اتاق می رود. در آنجا او کمد لباس را پیدا می‌کند، اما ظاهراً فکر می‌کند که آن زن زیر کمد است. او هیچ کمکی به او نمی کند و به سرعت اتاق را ترک می کند. او با Mi روبرو می شود و دو کلمه رد و بدل می شوند. نامادری به می می گوید که می روزی از چیزی پشیمان خواهد شد و نمی تواند آن را از بین ببرد. Mi از کنارش می گذرد و خانه را ترک می کند. مردد می‌شود و به بازگشت به داخل فکر می‌کند، اما در عوض برای قدم زدن در مسیری می‌رود و نمی‌داند که زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرده است و نمی‌تواند اتفاقات گذشته را از بین ببرد.